یکی از بهترین جملات کوتاهی که اخیراً خوانده ام جمله زیر است:

"تنها راه درمان تنهایی، تنها بودن است"

ضرب المثلی قرون وسطایی

جمله بالا را هم از کتاب طلای درون نقل کردم.


  قسمتی از کتاب طلای درون

   کسی که با احساس تنهایی برخورد کرده فرد مقدسی است که در روند رشد فردیت قرار گرفته است . در این روند ، رشد و تحول یا عقب گرد بستگی به عملکرد فرد نسبت به احساس تنهایی و نحوه برخورد او با این احساس دارد . احساس تنهایی قادر است شما را نابود کند یا چنان شما را به آتش بکشد که راهی سفری دانته وار از میان دوزخ و برزخ شوید تا بهشت را بیابید .سنت جان آو کراس این مرحله را (( شب تاریک روح )) نامید .
بدترین دردی که من تا به حال تحمل کرده ام درد تنهایی بوده است ، از آن نوع دردها که به نظر می رسد هیچ درمانی ندارد  و هیچ چیزی نمیتواند آن را شفا دهد . روزی در میانه زندگی ، من نیز کمی مانند دانته از این همه درد و رنج خسته شدم و به اتاق خوابم رفتم ، صورتم را بر بستر گذاشتم و گفتم (( تا موقعی که این مسئله حل نشود تکان نخواهم خورد )) . مدتی طولانی به همان حال باقی ماندم و احساس تنهایی ام اندکی کاهش یافت . حالم بهتر شد ، اما به محض این که برخاستم و شروع به کار کردم ، احساس تنهایی به سوی من بازگشت . من آن قدر رفت و برگشت کردم تا به تدریج حالتی وصف ناپذیر زندگی مرا فرا گرفت و احساس تنهایی آرام آرام کاهش یافت . هیچ چیز در بیرون تغییر نکرده بود و این تغییر کاملا درونی بود
توماس مرتون رساله زیبایی درباره انزوا نوسته است . او میگوید برخی افراد باید تنهایی  و انزوای عمدی برای درک واقیت و پذیرش موهبت های درونی از سوی خدا را تحمل کنند .
برای صومعه نشینان، انزوا و تنهایی تعمدی یکی از اولین مراحل پذیرش موهبت الهی درونی از سوی خدا بود .
چنانچه بتوانید احساس تنهایی خود را متحول کرده و به انزوا تبدیل کنید ، یک گام فراتر از گرانبهاترین تجربه ها رفته اید. این راه درمان تنهایی است .
قسمتی از کتاب شجاعت دبی فورد
 
شما در دنیا تنها کسی نیستید که احساس ترس، تنهایی، حماقت یا دوست‌داشتنی نبودن می‌کنید.
 
شما در دنیا تنها کسی نیستید که گاه با احساس بی‌ارزش بودن، به قدر کافی خوب نبودن، ناامیدی، افسردگی یا ناتوانی از خواب برمی‌خیزید. شما تنها کسی نیستید که احساس عصبانیت، انزجار یا دل‌خوری می‌کنید. این‌ها احساساتی مشترک در میان انسان‌ها و فرصت‌هایی واقعی هستند تا یاد بگیریم که چگونه تبدیل به موجوداتی معنوی شویم.
پی نوشت:

استفاده از تلویزیون و اینترنت و سرگرمی هایی که هرروز به شکلای جدیدی ظاهر میشن، همه راهکارایی برای نیندیشیدن به خودمون و نرفتن به خلوتیه که برای رشد بهش احتیاج داریم. تا دورمون خلوت میشه دنبال کنترل تلوزیون میگردیم و یا اهنگ میزاریم، بیشتردنبال یه گیجی هستیم دنبال حل مساله نیستیم دنبال پیداکردن نیستیم دنبال گم کردنیم. همین باعث ازین شاخه به اون شاخه شدنه، دنبال هیجانات کاذب و بیگانگی با خودمون. بعضی موقع ها اون میتونه کلاس رفتن و مدرک گرفتن و زبان دوم و سوم و سرتیفیکیت گرفتن باشه و گاهی وقتا تنوع طلبی تو رابطه ها و مواد و الکل. یه جایی باید تنهایی رو بپذیریم و ازش فرار نکنیم.