به گمانم یک دلیلِ اصلی افسوس خوردن این است که خودمان را زیادی جدی گرفته‌ایم. یادمان رفته که خوب و بدِ این بازی میگذرد. حواسمان نیست که این چندین میلیاردی که آمده‌اند و رفته‌اند را کسی بخاطر ندارد.

فکر میکنیم اگر در گذشته، چنان نمیشد و چنین میشد ماجرا خیلی متفاوت بود. البته من منکر تفاوتش نیستم، میگویم احتمالا آنقدرها هم که فکر میکنیم متفاوت نبود.

در هر لحظه از این بازی باید تلاش کنیم. گذشته که هر چه بوده گذشته، نگاهمان به جلو باشد. چیزهای بیشتری یاد بگیریم تا بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم. از اشتباهات گذشته هم فقط درسهایش یادمان بماند کافی‌ست. بازی آنقدرها هم جدی نیست که بشینیم و افسوس بخوریم. خوب و بدش زود تمام میشود.

و البته تلاش کنیم و یکجا ننشینیم. بعد از پایان بازی، وقت برای استراحت زیاد است.

مقایسه با دیگران و حسرت عقب‌تر بودن  هم چیز خنده‌داری است. ما مسئول اتخاذ بهترین تصمیم‌ها و بیشترین تلاش‌ها در حال حاضر هستیم و هیچ مسئولیتی در قبال آنچه از توانمان خارج است نداریم. تغییرِ گذشته که قطعا در اختیارِ ما نیست، اما میتوانیم فردایی بهتر بسازیم. با تلاش بیشتر برای بکارگیری آنچه بلدیم و همزمان افزودن بر میزان دانسته‌هایمان میتوانیم بهتر از گذشته باشیم.

بیایید دیگر افسوس نخوریم.

ابراهیم نجفی