من عاشق چیزهای بی پایانم

کاری از اسلاوا کازانوفسکی


کاری از اسلاوا کازانوفسکی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

افسوس خوردن

به گمانم یک دلیلِ اصلی افسوس خوردن این است که خودمان را زیادی جدی گرفته‌ایم. یادمان رفته که خوب و بدِ این بازی میگذرد. حواسمان نیست که این چندین میلیاردی که آمده‌اند و رفته‌اند را کسی بخاطر ندارد.

فکر میکنیم اگر در گذشته، چنان نمیشد و چنین میشد ماجرا خیلی متفاوت بود. البته من منکر تفاوتش نیستم، میگویم احتمالا آنقدرها هم که فکر میکنیم متفاوت نبود.

در هر لحظه از این بازی باید تلاش کنیم. گذشته که هر چه بوده گذشته، نگاهمان به جلو باشد. چیزهای بیشتری یاد بگیریم تا بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم. از اشتباهات گذشته هم فقط درسهایش یادمان بماند کافی‌ست. بازی آنقدرها هم جدی نیست که بشینیم و افسوس بخوریم. خوب و بدش زود تمام میشود.

و البته تلاش کنیم و یکجا ننشینیم. بعد از پایان بازی، وقت برای استراحت زیاد است.

مقایسه با دیگران و حسرت عقب‌تر بودن  هم چیز خنده‌داری است. ما مسئول اتخاذ بهترین تصمیم‌ها و بیشترین تلاش‌ها در حال حاضر هستیم و هیچ مسئولیتی در قبال آنچه از توانمان خارج است نداریم. تغییرِ گذشته که قطعا در اختیارِ ما نیست، اما میتوانیم فردایی بهتر بسازیم. با تلاش بیشتر برای بکارگیری آنچه بلدیم و همزمان افزودن بر میزان دانسته‌هایمان میتوانیم بهتر از گذشته باشیم.

بیایید دیگر افسوس نخوریم.

ابراهیم نجفی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

موفقیت هدف نیست

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

انسان خوب

انسان خوب بودن،

به این معنا نیست که

در چارچوب قواعد و انتظارات همه‌ی انسان‌ها جایگاه خوبی داشته باشیم.

از این مهم‌تر،

شاید تلاش برای جایگاه خوب در چارچوب نگاه همه‌ی انسانها،

نخستین گام برای تبدیل شدن به یک انسان بد باشد.


شنون آلدر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

شادی برای اقتصاد خوب نیست

انگار دنیا را به شکلی ساخته‌اند که ما را افسرده کند.

اصلاً انگار شادی، برای اقتصاد چندان خوب نیست.

اگر شاد باشی، مگر چیز بیشتری هم می‌خواهی؟

چگونه می‌شود کرم‌های ضدپیری پوست را فروخت؟ باید ابتدا کسی را نگران پیری‌اش کنی.

چگونه می‌توانی مردم را به رای دادن به یک حزب سیاسی وادار کنی؟ باید آنها را از قوانین ضد مهاجرت حزب دیگر بترسانی.

چگونه مردم را به خریدن بیمه وادار کنی؟ باید آنها را نسبت به هر چیزی نگران کنی.

چگونه باید مردم را به جراحی زیبایی ترغیب کنی؟ باید آنها را نسبت به کوچک‌ترین ضعف‌های فیزیکی‌شان حساس کنی.

چگونه باید آنها را به دیدن یک برنامه‌ی تلویزیونی ترغیب کنی؟‌ باید آنها را بترسانی که فرصت دیدن برنامه را از دست می‌دهند.

چگونه باید آنها را  به خریدن یک موبایل جدید وادار کنی؟ باید به آنها بفهمانی که با موبایل قبلی، از جامعه عقب می‌مانند.

آرام بودن در چنین فضای ملتهبی، یک وضعیت بزرگ و انقلابی است.

کسب و کارها،‌ در کنار انسان‌هایی که با خود راحت هستند، راحت نیستند
                                                                                                                                                            مت هیگ
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

فقط یکبار در زندگی روی می دهد

عمیقاً باور دارم که فقط یک بار در زندگی روی می‌دهد.

کسی را پیدا می‌کنی که دنیا را برایت کاملاً دگرگون می‌کند.

چیزهایی را به او می‌گویی که به هیچکس نگفته‌ای و او هم همه آنها را می‌فهمد و هر لحظه احساس می‌کنی که منتظر است تا بیشتر بفهمد و بشنود.

آرزوهایی را که باور داری برآورده می‌شوند به او می‌گویی.

همچنین آرزوهایی که هرگز برآورده نشدند.

همچنین داستان همه شکست‌هایی را که زندگی به تو هدیه کرد.

هر چه روی می‌دهد، بیصبرانه در انتظاری تا او را بیابی و برایش بگویی

و می‌دانی که به اندازه‌ی تو هیجان زده می‌شود، حتی اگر قبلاً هزار بار، همان ماجرا را برایش گفته باشی.

بدون اینکه دلیل خنده‌ات را بپرسد، می‌تواند با تو بخندد و خوشحالی کند.

بدون اینکه دلیل گریه ات را بپرسد، می‌تواند با تو گریه کند و غم آلوده شود.

هرگز به تو احساس بد بودن یا کم بودن نمی‌دهد. حس می‌کنی که برایش کافی هستی.

چیزهای زیبایی را در تو پیدا می‌کند که قبلاً هرگز ندیده ای و مهربانی‌هایی که قبلاً هرگز نکرده‌ای.

در کنارش هرگز حسادت و رقابت را تجربه نمی‌کنی. وقتی کنار توست،‌ تنها چیزی که حس می‌کنی آرامش است.

تو را به خاطر خودت دوست دارد به این معنی که در مقابلش، مجبور نیستی که وانمود کنی فرد دیگری هستی.

تمام آن چیزهایی که برای دیگران بی معنی است، برای تو معنا پیدا می‌کند.

تکه کاغذی حتی بدون نوشته، پیاده روی حتی بدون مقصد و نتیجه و موسیقی حتی بدون آنکه واژه ای از آن را بفهمی!

خاطرات کودکانه  دوباره برایت زنده می‌شوند. شفاف و روشن. درست مثل همان روزهای کودکی.

رنگ‌ها روشن‌تر می‌شوند و جذاب‌تر.

خنده دوباره سهم خود را در زندگی‌ات باز می‌یابد. جوری که گاه فکر می‌کنی قبلاً هرگز چنین نخندیده بودی.

وقتی هست، مجبور نیستی حرف بزنی و سکوت را بشکنی. همین که هست کافی است.

چیزهایی که برایت هرگز جذاب نبود، جذاب می‌شود. چون می‌دانی که برای او جذاب است.

و چیزهایی که اولویت تو بود، ناخواسته فراموش می‌شود. چون می‌دانی اولویت او نیست.

هر جا می‌روی یاد او می‌افتی و هر چه می‌شنوی او را تداعی می‌کند.

به خود می‌گویی که اگر او اینجا بود چه می‌کرد و چه می‌گفت.

حتی چیزهای بی ربط هم او را تداعی می‌کند. مثل آسمانی که زیبا نیست. یا ابری که هیچ ویژگی خاصی ندارد. یا نسیمی چنان آرام که از نوازش موهایت هم ناتوان است.

قلبت را به دستش می‌سپاری با آنکه می‌دانی فرصتی برای شکستن قلبت ایجاد کرده ای و می‌دانی که تنها اعتماد مطلق و حتی آسیب پذیر شدن، لذت مطلق را به ارمغان می‌آورد.

امنیت برایت معنای جدیدی می‌یابد: اینکه او بخشی از دنیای توست و برای همیشه، بخشی از دنیای تو خواهد ماند باب مارلی

ابراهیم نجفی.

دانلود آهنگ

                             
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

مقایسه نمی کنم

خودم را دائماً از نظر هوش، موفقیت، جذابیت ظاهری، محبوبیت، شایستگی اجتماعی و تقریباً هر صفت یا ویژگی دیگری که برایم مهم است، بادیگران ارزیابی نمی‌کنم.

شاید گاهی از اوقات بنظرم باهوش‌تر و جذاب‌تر و خوش صحبت تر به نظر برسم و احساس رضایت کنم. اما بیشتر اوقات در مقایسه بهرحال در یک بعد یا بیشتر از دیگران کمتر هستم و در بیشتر دفعاتی که خودم را مقایسه کنم، حس بی ارزشی و عدم شایستگی سراغم خواهد آمد. من بخاطر آن تعداد دفعاتی که مقایسه به من احساس رضایت می‌دهد -که آن هم فقط گاهی اوقات رخ می‌دهد- اسیر عادت مقایسه نمی‌شوم. نمی‌خواهم با مقایسه موقتاً احساس ارزشمندی بکنم.

ابراهیم نجفی

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

ساده‌ باموهای کوتاه و پیراهن آبی

به پاس تمام خدماتی که او به دنیا و علم ریاضی داشته است.


سال ۱۳۷۲ دوم دبیرستان بود، اولین و تنها دختر المپیادی ایرانی که به مسابقات جهانی اعزام شد. این دختر نابغه ۲ سال متوالی ۲مدال طلا گرفت و سال دوم تنها فرد و البته تنها دختری بود که توانست امتیاز کامل مسابقات ریاضی را دریافت کند. او سپس لیسانس و فوق لیسانسش را از دانشگاه شریف گرفت. دکترایش را از هاروارد گرفت و به سرعت به عنوان استاد و پژوهشگر مشغول تدریس در استفورد شد. تنها یک سال بعد از آن به عنوان یکی از ۱۰ ذهن جوان و محقق برجسته استعداد درخشان معرفی شد و مورد تقدیر قرار گرفت. این گروه ۱۰ نفره که از سراسر دنیا انتخاب می‌شوند، معمولا ناشناخته می‌مانند و از چشم عموم دور هستند اما آنها دانشمندان جوانی هستند که مرزها دانش بشریت را جابه‌جا کرده‌اند و افق‌های تازه‌ای از جهان را گشوده‌اند. و مریم میرزاخانی تنها ایرانی عضو این گروه بود.

مریم میرزاخانی یکی از دانشمندانی است که قدم‌های بزرگی در علم ریاضیات برداشته است. او تنها فردی بود که برای یکی مسائل حل نشده ریاضی، راه‌حل پیدا کرد. تز دکترای او در مورد محاسبه برخی اشکال هندسی بود و توانست راه‌حلی نوین و جدید در اختیار دانشمندان قرار دهد. این مسئله به قدری مهم بود که با راه‌حل مبتکرانه مریم، می‌توان به حدس‌های جدیدی در مورد ابعاد واقعی زمین و هستی پیش از پیدایش، دست پیدا کرد.

دریافت جایزه فیلدز

اما اولین بودن‌هایش به همین جا ختم نشد و در سال ۲۰۱۴ مریم میرزاخانی به عنوان اولین زن و اولین ایرانی موفق به دریافت جایزه فیلدز شد. این جایزه به نوبل ریاضیات معروف است وکه بالاترین جایزه در ریاضیات است هر ۴سال یکبار به یک دانشمند برگزیده در زیاضیات که زیر ۴۰ سال سن داشته باشد اهدا می‌شود.

کمیته فیلدز پس از اهدای جایزه به مریم اظهار امیدواری کرد تا مریم الگویی برای سایر بانوان باشد تا آنچه که در زندگی دوست دارند را به دست آورند و جوایز بزرگ را از انحصار مردان خارج کنند.

مریم میرزاخانی ۲۴تیر ۱۳۹۶ بر اثر بیماری سرطان که بیش از چهار سال با آن درگیر بود از دنیا رفت.

اما بهرحال مریم جان مارا جدی نگیر

ما هنوز معنی جایزه فیلدز را نفهمیده‌ایم. البته می‌گویند در حد نوبل است. راستی! خود ما خود نوبل را هم درست و حسابی نمی‌شناسیم.

مریم جان. ما را جدی نگیر. ما حتی در خبرها، خیلی کاری نداریم که روی چه موضوعی کار کرده‌ای ابراهیم نجفی.

نمی دانم من یا کسان دیگری همانند من اگر جای تو بودیم، میتوانستیم بیماری خود را 4 سال مخفی نگه داریم و رسانه ای نکنیم؟ آن هم در دورانی که همگان با داشتن یک اکانت اینستاگرام از محتویات معده دوستانشان هم اطلاع دارند و عکس غذا را قبل از ورود به معده مبارکشان در اینستاگرام نشانمان می دهند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

لینک های هفته(1)

چند تمرین ساده برای اینکه سر کار افسرده نشویم (دیجیکالامگ)

کتابخوانی و اینکه چگونه کتابخوان شویم؟ (محمدرضا شعبانعلی)

دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه

تجربه‌ی من در آموزش و یادگیری زبان انگلیسی

داستان مسیر موفقیت (سهیل رضایی)

ابراهیم نجفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی

یک راند دیگر مبارزه کن



وقتی پاهایت به قدری خسته هستند که در میان رینگ باید به جایی تکیه بدهی

 یک راند دیگر مبارزه کن.

 وقتی دستانت به قدری خسته هستند که حتی برای محافظت از خود به سختی می‌توانی آنها را بالا بیاوری

 یک راند دیگر مبارزه کن.

 وقتی بینی تو خونریزی می‌کند و زیر چشمانت کبود شده‌اند و تو به قدری خسته هستی که آرزو می‌کنی،‌ حریفت تو را با چنان شدتی بزند که به سرزمین رؤیاها بروی

 ‌یک راند دیگر مبارزه کن.

و به یاد داشته باش هر انسانی که همیشه یک راند دیگر مبارزه می­کند،‌ هرگز شکست نمی‌خورد

 جیمز جی کاربت، بوکسور آمریکایی
ابراهیم نجفی بیرگانی ابراهیم نجفی کانی ا بببابرابراهیم نجفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم نجفی